مشکل وقتی بروز می کند که عادت می کنیم، به جای تدبیر و اصلاح مدیریت و کار، همه چیز را رها کنیم تا شرایط به وضع بحرانی برسد و بعد بخواهیم با تحریک حس از خودگذشتگی، افراد را قانع کنیم که چاه بحران را پر کنند.
چیزهایی هست که باید نوشت ....
پاسخ دادن به س.م.ط.بالا لغو پاسخ
معلم بر ابدیت تأثیر می گذارد، هرگز کسی نمی تواند بگوید دامنه تأثیر و نفوذ او در کجا به پایان خواهد رسید.
آن که در جایگاه نخست است، حتماً دارای نقش نخست نیست. چه بسیار پادشاهان که از سوی وزیرانشان و چه بسیار وزرا که از سوی منشی هایشان اداره می شوند.
چه بانگ شومی است بانگ سیاست؛ اَه، چه توهینی! خدای را به گاه سحر شکرگزارم که دغدغه و شور امپراتوری روم ندارم. بسی غنیمت، بسی سعادت که نه قیصرم، نه پادشاه جهانم. "یوهان ولفگانگ گوته"
با این همه بارانی که باریده است
فقط تو می دانی و
این پنجره و
این پرنده گمشده
راز روییدن باران با توست
تا به حال در وضعیت بحرانی بودین
یا چاه بحرانی پر کردید؟
بله. بحران های کاری، عاطفی و مغزی …
گاهی چاه بحران هم پُر کردم …
کسی را نیست که بداند
چه عاشورایی ست درمن
تبر
کابوسی ست برای دارکوب ها
وگرنه درخت
سال هاست با این درد کنار آمده است
ساکن
چشم های متروکم
که مرا به عشق نمی خواند
ولی گاهی بحران تو شرایطی که تو داری تلاش میکنی پیش میاد