حسین علیه السلام هنوز تنهاست

سلام بر حسین علیه السلام

«چاقو، قیچی؛ چاقو تیز می کنیم. قیچی تیز می کنیم». بعد صدای طبل بلند شد. با شتاب می زد. طبل زَن سه ضرب می زد. مداح صبر کرد تا صدای سنج با نوای طبل همراه شود و بعد شروع کرد. صدای بلندگوها فضا را پر کرد. از کربلا می خواند و از حسین علیه السلام. شاید از گلوی بریده. شاید از قمر بنی هاشم و مشک آب. کلمات واضح نبود اما آهنگین بود. بعد صدایی خفه که به سختی شنیده می شد: «چاقو، قیچی؛ چاقو تیز می کنیم. قیچی تیز می کنیم» و بعد نوای محزون نی طنین انداز شد. زنجیرها بالا می رفت و بر شانه ها می نشست. پیرمرد عصازنان می رفت و چرخ کوچکی که ابزار کارش در آن بود به دنبال خود می کشید و داد می زد: «چاقو، قیچی؛ چاقو تیز می کنیم. قیچی تیز می کنیم» و من به یاد آن طنز پرداز بودم که گفته بود: «یک عمر تلاش کردم مردم بفهمند اما آنها فقط خندیدند» و دیدم که: «حسین علیه السلام هرآنچه داشت در راه حق داد تا مردم بفهمند، اما آنها فقط سینه زدند و اشک ریختند» …

«س.م.ط.بالا»

پی نوشت: هیچ قلمی نمی تواند لزوم عزاداری بر این مصیبت، ارزش اشک و آنچه بزرگان در این باره گفته اند را منکر شود. اما هدف این نیست که ما پی گرفته ایم.

دیدگاه‌ها

4 پاسخ به “حسین علیه السلام هنوز تنهاست”

  1. سلام نیم‌رخ

    «چاقو، قیچی؛ چاقو تیز می کنیم. قیچی تیز می کنیم» و من به یاد آن طنز پرداز بودم که گفته بود: «یک عمر تلاش کردم مردم بفهمند اما آنها فقط خندیدند» و دیدم که: «حسین علیه السلام هرآنچه داشت در راه حق داد تا مردم بفهمند، اما آنها فقط سینه زدند و اشک ریختند» …
    متن زیبایی بود

  2. فرداد نیم‌رخ

    مع الاسف همينطور است و اكثرهم لايعلمون

  3. مصطفی نیم‌رخ

    مطالب وبلاگتون عالیه

    1. س.م.ط.بالا نیم‌رخ

      سلام. تشکر.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *