جانا قبول گردان این جست و جوی ما را *** بنده و مرید عشقیم برگیر موی ما را
بی ساغر و پیاله در ده میی چو لاله *** تا گل سجود آرد سیمای روی ما را
مخمور و مست گردان امروز چشم ما را *** رشک بهشت گردان امروز کوی ما را
ما کان زر و سیمیم دشمن کجاست زر را *** از ما رسد سعادت یار و عدوی ما را
شمع طراز گشتیم گردن دراز گشتیم *** فحل و فراخ کردی زین می گلوی ما را
ای آب زندگانی ما را ربود سیلت *** اکنون حلال بادت بشکن سبوی ما را
گر خوی ما ندانی از لطف باده واجو *** همخوی خویش کردست آن باده خوی ما را
گر بحر می بریزی ما سیر و پر نگردیم *** زیرا نگون نهادی در سر کدوی ما را
مهمان دیگر آمد دیکی دگر به کف کن *** کاین دیگ بس نیاید یک کاسه شوی ما را
نک جوق جوق مستان در می رسند بستان *** مخمور چون نیابد چون یافت بوی ما را
ترک هنر بگوید دفتر همه بشوید *** گر بشنود عطارد این طرقوی ما را
سیلی خورند چون دف در عشق فخرجویان *** زخمه به چنگ آور می زن سه توی ما را
بس کن که تلخ گردد دنیا بر اهل دنیا *** گر بشنوند ناگه این گفت و گوی ما را

«غزلیات شمس – مولوی»

دسته بندی شده در:

برچسب شده در:

, , , , ,