خوابی و چشم حادثه بیدار می شود
هفت آسمان به دوش تو آوار می شود
خواب زنانه ای ست به تعبیرِ گُل مکوش
گل در زمین تشنه ی ما خار می شود
برخیز تا به چشم ببینی چه دردناک
آیینه پیشِ روی ِ تو دیوار می شود
دیگر به انتظارِ کدامین رسالتی
وقتی عصایِ معجزه ها مار می شود؟
باز این که بود گفت: «انالحق» که هر درخت
در پاسخ انالحقِ وی دار می شود
وحشت نشسته باز به هر برگ این کتاب
تاریخ را ببین که چه تکرار می شود!

«محمدعلی بهمنی»

دسته بندی شده در: