صندلی راحتی داستان یک صندلی راحتی چرمی است که پس از مرگِ صاحبِ پیرش، دست به دست…
The Legend Of The Crabe Phare این داستان یک هیولاست. افسانهای از دریاها. یک خرچنگ غول پیکر…
عشق تو بلای دل درویش منست بیگانه نمیشود مگر خویش منست گفتم سفری کنم ز غم بگریزم…
و گفت: «هر آن معصیت که اول آن ترس بود و آخر آن عذر، بنده را به…
درنگی در آغاز هو الاول و الاخر … این سطرها سفرنامه کفشهایی است مجنونِ گم گشت. دقایقی…
غزلی از سعید پورطهماسبی، به نقل از کتاب “قرار” که توسط انتشارات شهرستان ادب منتشر شده است: در…
– نفرهاتان صف ایستاده ان لب مرز. آماده حمله به افغانستان. این مردم طاقت یک جنگ دیگر…
کودکان با هزاران امید به این دنیا آمدند اما … خیلی زود باید کودکی را رها کنند…
انارهای نارس قصه ی قطاریست که خود مقصد مسافرانش را تعیین می کند. هرکه در این بزم…
بر همگان واضح و مبرهن است که لذتی که در شمردن اسکناس هست در کارت به کارت…