بهانه یکی اسبی از دوستی به عاریت خواست. گفت: «اسب دارم؛ اما سیاه است.» گفت: «مگر اسب…
عبید زاکانی
3 مقاله
3
شخصی از مولانا عضدالدین پرسید که چونست که در زمان خلفا مردم دعوی خدایی و پیغمبری بسیار…
جنازه ای را به راهی می بردند. درویشی با پسر بر سر راه ایستاده بودند، پسر از…