زخم آنچنان بزن که به رستم، شغاد زد* زخمی که حیله بر جگر اعتماد زد باور نمی…
شعر معاصر
67 مقاله
67
بهار می شود یکی دو روز دیگر از پگاه چو چشم باز می کنی زمانه زیر و…
آشناسوز چرا پنهان کنم؟… عشق است و پیداست درین آشفته اندوه نگاهم. تو را می خواهم ای…
در حصار شب نفسم گرفت از این شب در این حصار بشکن در این حصار جادویی روزگار…
آواز نگاه می شنوم، می شنوم، آشناست موسقی چشم تو در گوش من موج نگاه تو همآواز…
سیبی که از درخت فرو افتاد افتاده است و رودها به کوه باز نمی گردند و عطر…
ذهن ما زندان است ما در آن زندانی قفل آن را بشکن در آن را بگشای و…
مرا نیز چون دیگران خنده ای هست، و اشکی و شکی، جنونی و خونی، رها کن مرا؛…
صدای اره می آید مجموعه ی شعری از مریم جعفری آذرمانی است. بخش هایی از این مجموعه…