روی صندلی نشسته ای، سرت را پایین انداخته ای، کف اتاق را نگاه می کنی، اگر با سنگ پوشیده شده بود شروع می کنی سنگ ها را می شماری؛ اگر سنگ نبود چه؟! مهم نیست همواره چیزی برای شمردن روی…
خدایا مرا به جهنم مبر. اگر چنین کنی به همه خواهم گفت چگونه از آن بگریزند. حال با این همه فراری چه می کنی، در حالیکه از جهنم خود گریزانند و به سوی بهشت تو می آیند. خدایا مرا به…
در زمان های بسیار دور (البته نه آنقدر دور که نتوان با قطار و هواپیما و… رفت) حکیمی بلند مرتبه می زیست. حکیم عمر خود را صرف مطالعه و تحقیق و دانش افزایی کرده و پس از سالها در گوشه…
باز قطار روی ریل است و مسیرش جوی سیل راه از آهن است و چرخ آهن زیر پا رگهای دشت خشک است و من، باران اسیر آسمان گله آرام است، می چرد؛ مرد چوپان غرق در خواب خبر از گرگ…
روزی رسد که من هم در خاک خفته باشم جان در بدن نباشد، گویا که مرده باشم ترسم نشانی از من باقی نمانده باشد بی بهره از دو دنیا، سرد و فسرده باشم «س.م.ط.بالا» (به تاریخ: ششم شهریور ماه یک…
یا رب سببی ساز که یارم به سلامت *** بازآید و برهاندم از بند ملامت خاک ره آن یار سفرکرده بیارید *** تا چشم جهان بین کنمش جای اقامت فریاد که از شش جهتم راه ببستند *** آن خال و…
بلبلی برگ گلی خوش رنگ در منقار داشت *** و اندر آن برگ و نوا خوش نالههای زار داشت گفتمش در عین وصل این ناله و فریاد چیست *** گفت ما را جلوه معشوق در این کار داشت یار اگر…
زندگی؛ یعنی همین یک روز کاری پر تلاش ارتزاق لقمه ای نان حلال نان سنگک گر نشد، نان لواش «س.م.ط.بالا» (به تاریخ: دوازدهم آبان ماه یک هزار و سیصد و هشتاد و هشت خورشیدی)
اگر چه باده فرح بخش و باد گلبیز است *** به بانگ چنگ مخور می که محتسب تیز است صراحی ای و حریفی گرت به چنگ افتد *** به عقل نوش که ایام فتنه انگیز است در آستین مرقع پیاله…
من مسافر قطارم می رم اما ماندگارم توی شبهای سیاهی همدمی جز تو ندارم قطار زندگی من بی بهونه بی توقف میره تا مقصد آخر راهی جز سفر ندارم مقصد همه همینجاست دیگه دلتنگی ندارم من مسافر قطارم مونده از…