فلک را جور بیاندازه گشتست جهان را رسم و آیین تازه گشتست هَزار امروز همآواز زاغ است…
پراکنده های ادبی
93 مقاله
93
آنچه از سایر ادیبان گرد آید
آواز نگاه می شنوم، می شنوم، آشناست موسقی چشم تو در گوش من موج نگاه تو همآواز…
حکایت این روزهای جهانِ ما، البته جهانِ آنها، ما که جهانِ سومی هستیم؛ همین است که در…
سیبی که از درخت فرو افتاد افتاده است و رودها به کوه باز نمی گردند و عطر…
ذهن ما زندان است ما در آن زندانی قفل آن را بشکن در آن را بگشای و…
به مطلب می رسد جویای کام آهسته آهسته *** ز دریا می کشد صیاد دام آهستهآهسته به مغرب…
متنی که در ادامه می خوانید، از کتاب “دست بردن زیر لباس سیب!” نوشته ی “محمد صالح…
باز گردد عاقبت این دَر؟ بلی *** رو نماید یارِ سیمین بَر؟ بلی ساقی ما یاد این مستان…
مرا نیز چون دیگران خنده ای هست، و اشکی و شکی، جنونی و خونی، رها کن مرا؛…