خواستم شعر باشد
55 مقاله
55
گاهی تلاش می کنم شعر بگویم اما نمی شود
(کوچه اول) یه جای کار می لنگه؛ کجاشو من نمی دونم یه چیزایی سرش جنگه؛ چیزاشو من…
شمع شب سردیست تنم می لرزد دلم از لغزش خود می ترسد من اما … به آتش…
مدعی خواست که از بُن بکند ریشه ی ما به دو دینار خرید از پدرم تیشه ی…
چشم می بندم بر تو نگاه می گیرم از تو رو به سوی دیگرم باید جاودانه ها…