شب از پریشانی، از طوفان، فرو می ریزد. کبریت بر فانوس می زنم تا کوچه های خوابت…
نفس نفس زدنم را خوب می داند ایستگاهی که سر بازان جنگ را بدرقه می کند من…
ثانیه ها به جاذبه برمی گردند. درون ذهن اتاقم، عابری، اسطوره قرن می شود. عظمتی به جای…
1 دقیقه زمان مطالعه
شاعر بود… شاعر بزرگی که سالها کسی شعری از او نمیدید… یک روز _ برحسب تصادف ،…
اسیر دست جنونم روی پلی معلق از اندیشه های دور. می لغزد گام های گمراهی و هراس…
شبحی هستم میان زمین و زمانه معلق. نه دلتنگیم به بار می نشیند و نه آشفته گیم…
وقتی زمستان به سراغمان می آید پدرم تکیه گاهی برای، تمام پنجره های نیمه باز است. وقتی…
نرم و آهسته قلم را می شست در نگاه زن مینیاتوری شرق. سایه ای سنگین بود و…
دستی از شیشه های اتاق مرا دار می زند دنبال رد پایی از خودم می گردم در…
جملاتی از امام علی (ع) روزانه از خدا معذرت خواهی کنید. خدا را همیشه ناظر خود ببینید….