در میان راه بود. نه. نه! هنوز چند قدم نرفته بودم که چراغ را گم کردم. نمی دانم کدام دوراهی را اشتباه کردم. کدام دوراهی ها را اشتباه کردم. سالهاست در مسیری تاریک و وهم آلود گام برمی دارم. بعید می دانم این راه جز تباهی مقصدی داشته باشد.
شک؛ همان موریانه ای است که درون را پوچ و تهی می کند. تردید دارم. آیا از ابتدا چراغی وجود داشت؟ خیال بود و خواب؟ آیا امید نوری هست؟
این شک برای من مقدمه ی فروپاشی ست …

«س.م.ط.بالا»

دسته بندی شده در:

برچسب شده در:

, , , ,