کتاب “فلسفه ترس” نوشته ی “لارس اسوندسن” نگاهی جامعه شناسانه به موضوع “ترس” در جوامع مدرن امروزی دارد. این کتاب را “خشایار دیهیمی” به فارسی ترجمه کرده است.

فصل سوم این کتاب، «ترس و خطر(ریسک)» است. گزیده هایی از این بخش را می نویسم:
آنتونی گیدنز، جامعه شناس بریتانیایی، پُست مدرنیسم را «فرهنگ خطرآکند» توصیف می کند. منظور او از این توصیف این نیست که امروزه انسان ها بیش از گذشته در معرض خطر هستند، بلکه منظورش این است که انسان ها امروزه آگاهی متفاوت و بیشتری از این خطرها دارند. …. در این جامعه ی خطرآکند، شهروندان با نوعی ترس زندگی می کنند که نوعی نگاه به جهان است. جامعه ی خطرآکند یک جور فرهنگِ ترس است.
….
ما در تلاشمان برای چاره اندیشی برای خطرهایی که احاطه مان کرده اند، غالبا راه ها و چیزهایی را انتخاب می کنیم که خودشان بدتر از آن مشکلی هستند که با آن دست و پنجه نرم می کنیم.
….
خطرها پیش از آنکه فرد یا افرادی که مسبب آن خطر هستند یافت شوند، توجه ما را به خود جلب نمی کنند. در اروپای قرون وسطا، کیفیت آب آنقدر نازل و بد بود که خطری جدی و دائمی برای سلامتی افراد محسوب می شد، اما این خطر فقط زمانی بدل به مسئله ای مورد توجه عموم شد که شخصی دریافت که می توان یهودی ها را متهم به مسموم کردن منابع آب کرد.
….
انسان ها خطر-آگاه هستند چون زندگیشان پیش بینی ناپذیر و در معرض خطرهای گوناگون است. مشکل اینجاست که خطر-آگاهی ما غالبا به شکلی سیستماتیک تصویری تحریف شده و کج و معوج از جهان به ما می دهد. مثلا، ما میل داریم در مورد علت های مرگی که درباره شان جار و جنجال می شود، مثل مرگ بر اثر مسمومیت غذایی و قتل به راه اغراق برویم. بر همین وجه، علت های مرگی که جار و جنجالی در پی ندارند، مثل آسم و دیابت توجه ما را جلب نمی کنند و از کنارشان به سادگی می گذریم.
….
همین تکنولوژی پزشکی که ما را درمان می کند در ضمن ما را بسیار هراسان هم می کند. یکی از این هراس افکنی های پزشکی، که کم اهمیت هم نیست، این است که پزشکان اعلام کرده اند ما ممکن است بیمار باشیم بی آنکه هیچ یک از علائم بیماری در ما ظهور و بروز پیدا کرده باشد. به یک معنا، بیماری از حوزه مرئی به حوزه نامرئی نقل مکان کرده است. ما نمی توانیم به احساس سلامتی مان اعتماد داشته باشیم و اتکا کنیم، و در هر لحظه ممکن است بیمار به حساب آییم. این سست کردن اعتماد ذاتی و خودانگیخته ای که ما همه نسبت به بدنمان داریم، و بدنمان اگر جایی از آن عیب و ایرادی پیدا کرده باشد خودش به ما هشدار می دهد، باعث سلب یقین و ترس می شود. احتمالا همین یکی از دلایل افزایش بسیار چشمگیر مراجعه به پزشکان و شمار خودپزشکان در طول یک دهه ی گذشته است.
….
در جهانی محتاط، آینده بیشتر در سیطره خطرها قرار می گیرد تا در سیطره امکان ها. تهدیدهای آتی بدل به سبب تغییرات فعلی می شوند. در چنین جهانی ما با «غایتی» زندگی می کنیم که دائما به سمت فاجعه سوق داده می شود. اگر تهدیدی برطرف می شود، همیشه بیشمار تهدید تازه جایش را می گیرند. حد و حدود ممکن نبرد با همه این خطرها مرزی نمی شناسد. علی الاصول ترس خودش به خودش دوام می بخشد.
(این معرفی در بخش های بعد ادامه پیدا می کند…)

دسته بندی شده در: