گُل فروش 2017-08-02 1 دقیقه زمان مطالعه 3 10 گُل فروش دنبال ماشین دوید و دوید و دوید؛ تا به قطعه ی دویست و شونزده رسید و در ردیف هفت، آرام گرفت… «س.م.ط.بالا» دسته بندی شده در: نثر آبدار برچسب شده در: آرامش, فقر, گُل فروش, مرگ اشتراک گذاری مقاله:
نوشته های شما همیشه فوق العاده اند
زمین به ما آموخت
ز پیش حادثه باید که پای پس نکشیم
مگر کم از خاکیم؟
نفس کشید زمین، ما چرا نفس نکشیم؟!
فریدون مشیری
همیشه با یک پا به طرف سراشیبی و یا پای دیگر رو به بلندی رفتهایم
و درنتیجه
وجود مان معلق بوده است…
بزرگ علوی