دوش از جناب آصف پیک بشارت آمد *** کز حضرت سلیمان عشرت اشارت آمد
خاک وجود ما را از آب دیده گل کن *** ویران سرای دل را گاه عمارت آمد
این شرح بی‌نهایت کز زلف یار گفتند *** حرفیست از هزاران کاندر عبارت آمد
عیبم بپوش زنهار ای خرقه می آلود *** کان پاک دامن اینجا بهر زیارت آمد
امروز جای هر کس پیدا شود ز خوبان *** کان ماه مجلس افروز اندر صدارت آمد
بر تخت جم که تاجش معراج آفتاب است *** همت نگر که موری با آن حقارت آمد
از چشم شوخش ای دل ایمان خود نگهدار *** کان جادوی کمانکش بر عزم غارت آمد
آلوده‌ای تو حافظ فیضی ز شاه درخواه *** کان عنصر سماحت بهر طهارت آمد
دریاست مجلس او دریاب وقت و دُر یاب
هان ای زیان رسیده وقت تجارت آمد

دسته بندی شده در: