اقتصادمان قرار بود اسلامی باشد، بانکداری بدون ربا. بدهیم از مال خود خمس و زکات، ببارد از آسمان برکات.
فرهنگ مان قرار بود محفوظ باشد از تفنگ. هم از چوب و بیل و کُلنگ. به رشد و تعالی رساند کمال، جلیل و خلیل و جلال و جمال. چنین به کودکان سرمشق دهیم؛ که هر شب کنند مشق با خودکار بیک، چه خوب است گفتار و کردار و پندار نیک.
عزم مان قرار بود جزم باشد. چه برای رزم، چه برای بزم. تا مستدام شود نظم. کمی راه برویم تا غذایمان شود هضم.
مدیران مان قرار بود جهاد کنند. هم اصغر، هم اکبر. دلبسته نباشند به میز و صندلی نیز. اهل عمل باشند و عملی نباشند. نه اختلاف کنند و نه اختلاس. دوران ارباب و رعیتی را دهیم در دست باد، میهن خویش را کنیم آباد.
قرار گذاشتیم اما… فرار را بر قرار ترجیح دادیم… فوقع ما وقع…

«س.م.ط.بالا»

دسته بندی شده در: